Etemad
#10 Posted: 1 Mar 2024 13:58
گرچه او در مقابل شما زانو میزند، اما هرگز ارزش او از شما کمتر نخواهد بود...
در وهله اول، اعتماد بین سلطهگر و سلطهپذیر آنچنان باور نکردنیست، که وقتی سلطهپذیر خودش را تماما تسلیم او میکند، این تجربه فراتر از یک تجربه جسمی میشود. اصالت وجودی سلطهپذیر از بین میرود و هیچ چیزی جز حرکت بعدی سلطهگر یا دستور بعدی او اهمیتی ندارد. شما روی صدای او و لمس او تمرکز میکنید، نفستان به شماره میفتد و تنها واژگانی که در آن لحظه میدانید: «چشم آقا» است.
برای چند لحظه شلاق و زنجیرها را فراموش میکنید و دلیل آن، سرسپردگی زیادی است که از نفوذ سلطهگر در ذهن و روان شما، ناشی میشود. وقتی شما در ذهن سلطهپذیر خود نفوذ میکنید، در واقع او را تصاحب میکنید و صاحب واقعی او میشوید؛ زیرا این شما هستید که میدانید چه چیزی او را عصبی میکند و با عمیقترین ترسهای او ومازوخیسمیترین فانتزیهای او آشنا هستید و شما تنها کسی هستید که میتوانید خیالات او را به واقعیت تبدیل کنید. راحت به نظر نمیاد، مگه نه؟
من همیشه در پاسخ به این سوال که «چرا درد را دوست داری؟» ، میگویم: «ارباب و برده چیزی فراتر از یک رابطه جنسی خشن است». BDSM یک مبادله جسمی و روانی است که به من، به عنوان یک زن سلطهپذیر و کسی که بسیار جاه طلب هم هست، اجازه میدهد تا همه چیز را رها کنم و به اربابم این اجازه را بدهم تا کاملا بر لذت من کنترل داشته باشد. این که من درد را دوست دارم کاملا درست است، اما برای لذت بردن از درد لازم است یک ارتباط و درک روشن از طرفین وجود داشته باشد و این درد نیز حاصل یک روش ایمن و عاقلانه باشد. برای به وجود آمدن یک درک درست از طرفین، سه مؤلفه اصلی وجود دارد: توافق بر سر کلمه امن، صحبت در مورد انواع محدودیتها، و توجه و مراقبت در مرحله آخر.
من نمیتوانم به قدر کافی بر اصولی تاکید کنم که یک رابطه BDSM بر پایه آنها بنا شده است. نقش سلطهگر مراقبت از سلطهپذیر و تربیت و راهنمایی او و کمک به او برای رسیدن به پتانسیل کافی برای لذت دو طرف است